سید محمد طباطبائی دانشآموخته علوم اجتماعی و عضو گروه فقه جامعه و فرهنگ مرکز فقهی ائمه اطهار
در روایتی معتبر، امام صادق علیهالسلام فرمودند: 《زوروا الحسین و لا تجفوه فإنه سید شباب الشهداء _أو أهل الجنه_ و شبیه یحیى بن زکریا و علیهما بکت السماء و الأرض》(بحار، ج۴۵، ص۲۰۱)بیان امام علیهالسلام در این است که اولاً به سنت زیارت سید الشهداء پایبند باشید. ثانیاً رویگردانی از این سنت جفا کردن به ایشان است. ثالثاً منشأ این سنت در نظام فرهنگی اسلام، تکوین عالم است، اشک زمین و آسمان بر مصیبت صاحب این زیارت. قطعا آسمان و زمین در ادبیات قرآنی و روایی بر نظام تکوین الهی دلالت دارد اما چون به جای 《سماوات》به 《سماء》تعبیر شده، مقصود اختصاص اشک به عالم دنیا است چون این اشک، اشکی در عالم هبوط است که انسان با تخلف از سنن تکوینی جامعه افساد در زمین کرده اما در فضای قدسی صعود عوالم برتر، مجموعه هستی پذیرا و خادم امام است. بنابر این، اشک نه فقط یک کنش انسانی که در پیوند تکوینی امام و هستی جای دارد و حکایت از تخلف از آن سنن الهی در تکوین جامعه دارد.
در بالا، اشک بر سیدالشهداء در نسبت با تخلف از سنن تکوینی الهی در جامعه اشاره شد. عبارتی در زیارت عاشورا هست که با این تخلف قابل بسط است:《و لعن الله أمه قتلتکم》واژه امت در این عبارت را با توجه به نکرهبودن به دو گونه میشود معنا کرد: یک معنا، گروهی از جامعه است اما در معنایی جامع، همان امت به عنوان جامعه اسلامی. به لحاظ معنای دوم که صحیحتر است، روز عاشورا، “قتل اجتماعی امام” واقع شد. شهادت ائمه سلامالله علیهم به دست قاتل فردی و مشخص بوده اما در این روز، امام و حجت الهی در یک قتل اجتماعی به شهادت میرسد و این همان تخلف از سنن تکوینی الهی در جامعه است.توضیح اینکه:
۱. دو نوع قتل اجتماعی قابل فرض است: قتل گروهی که قتل های سازمان یافته از این گونه است. اما نوع شدیدتر این است که جامعه به صورت فراگیر اقدام به قتل کسی کنند. شهادت سیدالشهداء از نوع دوم است. حضور حدود ۳۰ هزار نفر از شهری مانند کوفه که جامع اقوام و مردم شهرهای گوناگون جهان اسلام بود علیه امام تنها، همان قتل اجتماعی امت است که در زیارت عاشورا مطرح شده است.
۲. خداوند قوانین تکوینی در زندگی اجتماعی قرار داده و از آن چنین تعبیر کرده:《سنه الله التی قد خلت من قبل و لن تجد لسنه الله تبدیلاً》(احزاب،۶۲) وجه تکوینی بودن در این سنن این است که تخلف انسان، اخلال مادی یا معنوی و دائمی یا موقت در زندگی اجتماعی را نتیجه میدهد. با قتل اجتماعی امام، چون سنتهایی مانند خلافت عامه الهی و نصرت امام نقض شد و لذا حاکمیت دین که با خلافت سیاسی سیدالشهداء انتظار آن میرفت امتناع پیدا کرد. تأخیر در ظهور امام قائم مهمترین اخلال اجتماعی بود که از این تخلف سنن ایجاد شد.تشابه شهادت حضرت یحیی با عاشورا ظاهراً در همین قتل اجتماعی است که شورش عمومی علیه حجت خدا است. بنابراین، یک حیث اجتماعی در اشک بر سیدالشهداء، حیث تکوینی جامعه است و منشأ آن هم، خود نظام هستی است. حال باید دید خود این اشک در جامعه اسلامی در کدامین روابط شکل میگیرد؟
بعد از این که حیث اجتماعی اشک بر سیدالشهداء را دانستیم، بحثی پیش میآید که جامعه اسلامی با اشک چه نسبتی دارد؟ به عبارت دیگر، مطلق اشک مؤمنانه چه دلالت اجتماعی دارد؟ با توجه به تفاسیر نادرست از اشک مؤمنانه و تقسیم خیالی مردم به مؤمن و شاد پاسخ به این پرسش ضروری است. این پاسخ از فهم معنای اجتماعی اشک در پی دلالت آن به دست میآید.
سه نوع رابطه اجتماعی در اینخصوص وجود دارد که در نحوه دلالت اشک تعیین کننده است:
نوع اول، اشک در روابط جامعه و خداوند است و به دو نحوه اشک خوفی و اشک خشوعی تحقق دارد که عاملیت آن با جامعه خائف و جامعه خاشع است. در چنین جامعهای، گرایش فرهنگی به خوف از خداوند و خشوع در برابر او وجود دارد و اشک از خوف و خشوع از پیامدهای آن است. با نظر به روایات، در عصر هجرت نبوی، دوران حکومت علوی و میان اصحاب سیدالشهداء چنین سیره و کنشگری را میتوان تا حدودی رایج دانست، به گونهای که جامعه خائف و جامعه خاشع شکل گیرد. در دوره معاصر، مناسک عبادی متشرعی مانند مراسمهای شب قدر نمونهای از همین جامعه ایمانی است.در اینجا نمیتوان از دستهبندیهای متعارف جامعهشناسی مانند گروه، طبقه و امثال آن استفاده کرد. شاید تعبیر “صنف” اجتماعی که در کلمات امیرالمؤمنین علیهالسلام و ادبیات حکمت عملی به کاربرده شده برای دستهبندی این افراد دقیقتر باشد، صنفی که هرچند ممکن است مشارکت ظاهری هم نداشته باشند اما با هویت ایمانی واحد بخشی از تمامیت جامعه را شکل میدهند. ظاهراً تعبیر “صنف” اعم مطلق از مفاهیمی مثل گروه و طبقه باشد. این نوع از اشک با مرتبه “اطمینان” و “سکون” نفس در مؤمنان همراه است لذا حد وسط در تحلیل کنش مؤمنانه، این نحوه آرامش است نه شادی و غم.آیات قرآن و روایات مربوط به خوف و خشوع کثرت دارد و میتوان چنین عاملیت و صنف اجتماعی را از آن استفاده کرد.
نه تنها در ایران که گاه جامعه شیعه برای دیگری خود بهعنوان جامعه غمگین معرفی شده است و در داخل نیز بعضاً با قبول همین تفسیر، جشن های مذهبی پاسخی به این شبهه تلقی شد. اما با توجه به دلالتهای گوناگون اشک، سویه بحث تغییر میکند و اشک معنایی فراتر از غمناکی محض دارد که ممکن است حتی با افسردگی همراه باشد بلکه این نحوه معنای اشک، دلالتی در کنش مؤمنانه ندارد.به لحاظ گسست فلسفی در این دوگانه زیستی، اشک اجتماعی را میتوان به اشک بیولوژیکی در مقابل اشک ارادی تقسیم کرد. اشک بیولوژیکی، ابژه اشک است؛ اشک ناشی از عملکرد مغز که دلالت اجتماعی آن را سوژه انسان به عنوان فاعل شناسا با بازنمایی بنابر هویت سیال خود برساخت میکند. امّا اشک ارادی، کیف نفسانی است که فاعل مرید پس از تصور، تصدیق و شوق به موضوع و تأکید شوق، اعتبار وجوب آن میکند. بنابراین، با تغییر در عوامل معرفتی، معنای اجتماعی اشک هم تغییر میکند.
نوع دوم از اشک در معنای اجتماعیاش، اشک در روابط مؤمنین در جامعه اسلامی است که عامل آن، ولاء بین مؤمنین است و مصادیقی چون اشک در حب، اشک حزن، اشک رقت و اشک شوق را دربردارد. بنابر روایات اهل بیت سلاماللهعلیهم میتوان به تکوینی بودن این نحوه از روابط اجتماعی دست یافت. این اتصال تکوینی غیر از انسجام اجتماعی است که اعتبار اتحاد بوده و تحقق آن به عوامل اجتماعی معرفتی و غیرمعرفتی وابستگی دارد. این نحوه اتصال و ارتباط حقیقی در دنیا، از یک سوی، ناشی از خلق و اختیار آنان در عالم ارواح (ذر) قبل الدنیا است و از سوی دیگر، منشأ تکوین امتی میشود که حشر واحدی در معاد (بعد الدنیا) دارد. هرچند اراده مؤمن شرط بقای این اتصال و اتحاد است.برقی در محاسن _که از کتب مقدم بر کتب اربعه و جامع روایات صحیحه بر مبنای متقدمین است_ از جابر جعفی روایتی را نقل کرده است که روزی به امام باقرعلیهالسلام درباره ناراحتیاش بدون دچارشدن به گرفتاری و مصیبتی گفت و از عامل آن پرسید. پاسخ امام، حیث تکوینی روابط اجتماعی مؤمنین را تبیین میکند:((یا جابر إنّ الله خلق المؤمنین من طینه الجنان و أجرى فیهم من روحه فلذلک المؤمن أخو المؤمن لأبیه و أمّه فإذا أصاب تلک الأرواح فی بلد من البلدان شیء حزنت علیه الأرواح لأنها منه)) (بحار، ج٧١، ص٢٧۶)بنابراین، اشک در روابط اجتماعی مؤمنین ناشی از حیث تکوینی آن است و به دلیل همین منشأ میتواند با نحوهای از مشارکت همراه باشد که شاخصهای ایمانی دارد.
نسبت اشک و مشارکت اجتماعی در روابط مؤمنین
در بالا گفته شد که اشک در نوع دوم بر اساس ولاء بین مؤمنین شکل میگیرد و به همین خاطر با مشارکت میتواند همراه باشد. مشارکت اجتماعی در جامعهشناسی و جامعه معاصر دلالت بر همافزایی عمومی در بسط ارزشهای دموکراتیک با پارادایم سرمایه اجتماعی دارد. اما در اسلام و جامعه اسلامی، مشارکت اجتماعی با پنج شاخص معرفی میشود و اشک اجتماعی_ارتباطی مؤمنین هم در همین فضا فهم میشود. به اختصار، مشارکت اجتماعی در منابع اسلامی رابطهای تعریف میشود که در پنج ساحت همگام با یکدیگر حضور دارد: ساحت ساختار (انسجام)، ساحت عملی (همکاری)، ساحت ذهنی (مشورت و همفکری)، ساحت تکلیفی (مسئولیت همگانی) و ساحت احساسی (مهرورزی اجتماعی).نکته مهم آن است که مناشیء چهارگانهای که در مصادیق این نوع برای اشک اشاره شد علاوه بر احساس فردی به مشارکت با شاخصهای ایمانی میانجامد و آن اشک هم حیث ارتباطی مییابد.
نوع سوم از اشک در روابط جامعه و امام است. در این نوع روابط، از یک طرف هویت اجتماعی ((امت)) وجود دارد که آن ها را از دیگران متمایز می کند و از طرف دیگر سه نوع کنشگری است که منشأ تکوین مجالس اهل بیت به عنوان سازوکار ارتباطی در آغاز و سازمان اجتماعی مردمی از عهد ناصری بعد در ضمن تکیه و هیأت. به عبارت دیگر این هویت و کنشگری عامل آن سازوکار و بستر این سازمان شد.
سه نوع کنشگری اشک در این روابط را از این روایت در لهوف سیدبن طاووس میتوان فهم کرد که آن از به ائمه علیهمالسلام نقل کرده است:《 مَنْ بَکَى أَوْ أَبْکَى فِینَا مِائَهً ضَمِنَّا لَهُ عَلَى اَللَّهِ اَلْجَنَّهَ وَ مَنْ بَکَى أَوْ أَبْکَى خَمْسِینَ فَلَهُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ بَکَى أَوْ أَبْکَى ثَلاَثِینَ فَلَهُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ بَکَى أَوْ أَبْکَى عَشَرَهً فَلَهُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ بَکَى أَوْ أَبْکَى وَاحِداً فَلَهُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ تَبَاکَى فَلَهُ اَلْجَنَّهُ 》(لهوف، ص۱۰)بنابر دلالت اجتماعی روایت، ابکاء، گریاندن و مرثیهخوانی در مجالس، بکاء، مشارکت در اشک و تباکی، تشبه به اشک و مشارکت در حفظ حیث ارتباطی آن با هویت امت است.
عزاداری و هویت فرهنگی
پس از آن که معنای اجتماعی اشک تبیین شد، بحث از عزاداری مطرح میشود که در سازمان مردمی هیأت شکل گرفته است و از اهداف و رسالتهای آن، ابکاء و بکاء است که در بالا اشاره شد.
بر اساس فضای دانشی_فرهنگی موجود دو تلقی نسبت به عزاداری وجود دارد. یک تلقی این است که عزاداری هویت تاریخی محض دارد که میراث فرهنگی-هنری-خلاق و به عبارتی، میراث ناملموس ایرانی است. این تلقی را میتوان به گرایشهای مطالعات فرهنگی و جامعهشناسی فرهنگی در ایران نسبت داد که کم و بیش در میان مردم، گاه جدلی و گاه عقیدتی ابراز میشود.اما تلقی دوم این است که عزاداری، به عنوان یک سنت فرهنگی مبتنی بر معرفت امام، هویت ایمانی محض دارد و احیای امر اهل بیت علیهم السلام است که منشأ آن محبت به ایشان است لذا میراث فرهنگی تابعی از آن است و اصل، هویت ایمانی است. هرچند این تلقی میتواند دارای سطوح نگرشی مختلف بر اساس میزان معرفت دینشناختی باشد امّا کلیت آن را غالب شیعیان میپذیرند.لذا کلیدیترین بحث در عزاداری، نوع دلالت کنش و سازمان آن بر هویت فرهنگی است. پیشتر در این باره با رویکرد فقه فرهنگی در سایت شبکه اجتهاد ( https://yun.ir/egite5 ) بحث شده اما از منظر جامعهشناختی، نوآوری و خلاقیت هنری چه دلالتی بر هویت فرهنگی ایمانی دارد؟ مسائل پربحث این ایام مانند ورود یا منع افراد بیحجاب به هیأتها هم از همین پرسشهاست که به دلیل گستره بیانی و اثباتیاش از یک سوی و اثباتی و رسانهای شدن فرایندهای اجتماعی از سوی دیگر نیازمند به حل و فصل است هرچند مصادیق واقعیاش اندک باشد.
برای بررسی پاسخ به پرسشهایی که مطرح شد با چند سؤال جهت بحث را مشخص میکنیم:۱. هویت فرهنگی سیال است یا ثبات دارد؟ اگر ثبات دارد ثبات قطعی یا نسبی است؟۲. هویت فرهنگی هیأت و عزاداری چگونه است؟۳. نسبت ارتباطات میانفرهنگی و هویت فرهنگی در عزاداریها چگونه است؟تفصیل پاسخ این سؤالات به پژوهشی مستقل واگذار میشود اما به اختصار نکاتی اشاره میشود:
۱. هویت فرهنگی ایمانی از آن جهت که ایمان به عنوان عقده قلبی نفوس با ذات باری تعالی امری ثابت است، اصل تطابق فرهنگ با فطرت که در فقه فرهنگی مکرر کاربرد دارد این جا هم جاری است و هویت فرهنگی تا مرز فطرت و ایمان ثبات دارد.
۲. هویت فرهنگی عزاداری به دلیل همان هویت امت، هویت ایمانی است و چون این هویت بر اساس اطاعت و نصرت امام است، معصیت امام با این هویت فرهنگی ناسازگار است.
۳. در ذیل این هویت عام، هویت سازمانی و مکانی هیأت بر اساس مجموع روایات، “ذکر” است که شامل سه قسم ذکر علوم، ذکر فضیلت و ذکر مصیبت اهل بیت علیهم السلام میشود. غلبه خلاقیت و امر هنری بر ذکر با هر انگیزه مغایر با این هویت است. ابزار شدن هنر برای ذکر خارج از این بحث است.
۴. بنابر بند ۲ ورود اهل معصیت هم مغایر با هویت فرهنگی ایمانی هیأت است. مقصود از اهل معصیت کسی است که با معصیت شناخته شود مانند بیحجابی. اگر بخواهیم با ادبیات فقه فرهنگی بگوییم در این شرایط، دعوت و ارشاد بی حجاب جاهل، نهی از منکر بیحجاب مصرّ و حرمت سهلگیری نسبت به معصیت در کنار هم مطرح است. گاه اشتباه میان این سه بخش منشأ مناقشه میان شده.
بنابراین، نوع دلالت فرهنگی مواجهه با افراد بیحجاب و امثال آنان مهم است. اگر قرار به دعوت و ارشاد است و این ارشاد صورت اجتماعی و نه فردی دارد، توبه اهل معصیت و باور عمومی به ارشادی بودن این حضور شاخصهای آن است. اما اگر این دو شاخص نباشد، تأیید اهل معصیت و تغییر هویت مکانی هیأت در ذیل آن هویت فرهنگی عام است. در مصادیق عینی، موارد مختلف است و نمیتوان نظر قطعی داد. اشتباهی که استدلال به حضور اهل معصیت به طور موردی در گذشته -فارغ از آن که حجیت آن هم معلوم نیست- وجود دارد در همین است. نباید با نگاهی تاریخی آداب و سنن هیأت را ارزیابی کرد بلکه شریعت و هویت فرهنگی مطرح است.
تقابل معروف و منکر از ویژگیهای این نحوه هویت فرهنگی است تعجب میکنم چطور بعضی دوستان قلم به دست تا معروف و منکر میشود سریع از دوقطبی شدن صحبت میکنند! باید بدانیم در کدام بوم و هویت فرهنگی ایستادهایم. حتی اگر با رویکرد اثباتگرا یا تفسیری باشیم نمیتوانیم ویژگیهای واحد تحقیق و تحلیل را نادیده بگیریم و نیاز است ارزیابی درونفرهنگی ما با همان ویژگیهای موضوع مورد مطالعه باشد. حتی اگر این فرهنگ برساخت باشد، فاعل شناسا معروف و منکر را در ذهن خود ابژه کرده است. (لذا همیشه یکی از دلایلی که برای نازایی علوم اجتماعی سکولار در فهم جامعه ایمانی دارم همین است که چون در جهان دیگری با هویت زمانی و مکانی متفاوت تولد یافته نمیتواند جهان شیعی رئالیست به ویژه در زیست جهان خاص “انقلاب اسلامی” را توضیح بدهد.)
۵. عدم توجه به این اقتضائات هویتی ما را به فضای فرهنگی التقاطی مصر و ترکیه به عنوان دو کشور مدعی در تمدن اسلامی، ترکیه با سویه عثمانی، ترکی و مصر با سویه عربی، نزدیک میکند. صحبتهایی که این ایام میشنویم جدید نیست و تجربهنگاریها آن را ثابت میکند.
۶. کنش اجتماعی تا ناشی از اطاعت و نصرت امام نباشد، با هویت ((امت)) بیگانه است. تعبد شرعی و کنش فقاهتی در همین رابطه مطرح میشود و لذا نمیتوان احساسات شخصی را معیار کنش ایمانی تلقی کرد.
و للّه الحمد
محرم الحرام ۱۴۴۵