رحمت، نعمت و برکت، آن چیزی که خلقت الهی بدان آمیخته شده است و خداوند این خیر را در عالم قرار داد اما انسان از طریق اراده و کنشگری اشتباه، با رفع این نظم و ایجاد فساد و اختلال، شر را جایگزین خیر می کند. لذا خیر از خداوند و شر از انسان است.(نساء،۷۹) یعنی اگر اراده و تصمیم انسان مطابق و موافق با این نظم و خیر بود، بر اساس خیر نازل از سوی خالق عمل کرده و اگر ارادهاش مخالف با آن بود، ایجادکنندهی شرّی بوده است که در تکوین عالم خبری از آن نیست.
لذا هرچه هست به ارادهی ما رقم میخورد اما در نظام هستی الهی قرار میگیرد. قضاء الهی به همین است که قانونی بر عالم حکمفرماست و اراده انسان در ذیل این قانون قرار میگیرد. چنان که جبری نبوده و اختیار با انسان است، اما این اختیار در حریم هستی، نظام مییابد. به همین خاطر، هر رفتار نتایج و آثاری دارد که نمیتوان نادیده گرفت.
تفاوت قضاء و قَدَر (یا تقدیر و قسمت به اصطلاح رایج) در همینجا مشخص میشود. قدر، قانونی است مربوط به متغیرهای انسانی و چنین که هر کس تأثیر رفتار خود را می بیند. بسان روایت، کسی که کنار دیواری در حال فروریختن می ایستد، با ایستادن در کنار دیوار مرگ خود را تسریع می کند و با کنار رفتن، طول عمر مییابد. این تقدیر فرد است که با اراده خود رقم زده و طبق قانونی در هستی است که اگر دیوار بر روی فرد بریزد می میرد و این قضاء است. چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام با همین تشبیه فرمود از قضای الهی به قدر الهی فرار کردم. (التوحید، ج۱، ص۳۶۹) قضای الهی شامل سنت هایی تکوینی در عالم است که قرآن غیر قابل تغییر بیان میکند.(احزاب، ۶۲)
با این بیان، نسبت اراده خداوند و اراده انسان در زندگی اجتماعی مشخص میشود. جامعه نیز ساحتی در قضاء و ساحتی در قدر دارد و از هر دو جهت به خداوند مرتبط است. پدیدههای اجتماعی، تقدیراتی است که ساختارها و کنشهای انسانی نتیجه میدهد و حیات جوامع تابع سنّتهایی ثابت و معین است. به لحاظ مفهومی در مباحث تفسیر موضوعی شهید صدر، در سنّتهای مطلقه، قضاء الهی و در سنّتهای مشروط و موضوعی، قدر الهی در جوامع را نظر دارد.
طباطبائی / انجمن مطالعات اجتماعی حوزه