مدتی است باب شده تا در دعاوی کیفری، جلب عفو از خانواده مقتول شود تا مبادا حکم قصاص اجرا شود. بدون هیچ منظر احساسی باید در این نوع تلاش ها بازنگری کنیم. به خصوص که خانوادهی مقتول، مظلوم نیازمند احقاق حق خود هستند. نمیتوان با ادعای صلح طلبی، حتی حق دریافت دیه را از این خانواده گرفت. رضایت از قاتل، باید قلبی باشد و هیچ رضایت تحت فشار و اکراه، ارزش حقوقی ندارد. وقتی کمیته صلح و سازش با اصرار و ایجاد گفتگوهای متعدد، تلاش برای تضییع حقوق خانوادهی مقتول دارد، به معنای اکراه روانی آنان است و هرچند به ظاهر رضایت دهد، اما در واقع مجبور به رضایت داده است.
نباید آزادی قاتلان تبدیل به یک فرهنگ شود تا در نتیجه، خون افراد بی اهمیت قلمداد شود. شفاعت و وساطت، بلکه اجبار خانوادهی مقتول بر رضایت هم به لحاظ اخلاقی، هم اجتماعی و هم حقوقی درست نیست. جنبهی اخلاقی این کار، دفاع از ظالم علیه حقوق پایمال شدهی مظلوم است که حتی قصاص را بدل به دیه که بدل به آزادی کامل میداند! حتی مجرمان مالی را زندان میکنند تا حقوق دیگران ادا شود، در مجرمان جنایی برخورد کیفری متناسب با جرم لازم نیست؟! به لحاظ اجتماعی، تبعات فرهنگی ضد هنجار نسبت به بیگناه جلوه دادن قاتل وجود دارد. نباید ترس از نتایج ریختن خون مظلوم از میان برود که فرد جنایت کند و دیگران از او طرفداری نمایند و بسی جای تعجب است. به لحاظ حقوقی نیز رضایت خانواده مقتول به معنی عفو و منصرف شدن از ادا شدن حقوق تعریف شدهی خود در قانون است. رضایت، امر قلبی است و باید در فضایی آرام و بدون اکراه روانی صورت پذیرد. اگر طرفدار حق حیات هستیم، با ناقضان حق حیات _که قاتلان هستند._ برخورد کنیم نه این که از آنان دفاع کرده تا بیش از این، حق حیات برای افراد بیگناه نقض شود. چرا با این وجود، در قضیه قصاص قاتل غزاله شکور، خانوادهای که تنها حق شرعی و قانونی خود در دفاع از دختر مظلوم خود را دنبال کرده است، با طعنههای رسانهها و اصرار کمیته صلح و سازش قوه قضائیه رو به رو میشود؟
سید محمد طباطبائی/ پژوهشگر فقه و مطالعات خانواده