ویژه ها
اثبات عقلیِ وجود امام مهدی عج الله تعالی فرجه

اثبات عقلیِ وجود امام مهدی عج الله تعالی فرجه

مقدمه

ابتدا باید دانست که اندیشه مهدویت و ظهورمنجى بزرگ، یکى از اصیل ترین اندیشه هاى اسلامى است و بنیانگذار آن پیامبر اکرم (ص) است.

آن حضرت خود عقیده ظهور را در جدول عقاید اسلامى قرار داد و به همین جهت این موضوع به طور یکسان در منابع شیعه و سنى منعکس گردیده است.

اهل بیت پیامبر (ص) نیز این اندیشه و اعتقاد را در جامعه اسلامى تبیین وترویج کرده اند. اما مى توان ادعا کرد که هیچ مساله اسلامى، همانند عقیده مهدویت و ظهور، از قطعیت و سابقه تاریخى بر خوردارنیست. بنابریان داراى ادله تاریخى، فلسفى و عقلى و براساس پیشگویى هاى غیبى ادیان و… است.

از آنجا که درک کلیات بر عهده عقل و درک مصادیق و جزئیات، در حوزه حواس پنجگانه است. طبیعتاً براى اثبات امور جزئى، برهانهاى عقلى اقامه نمى شود.

در موضوع امامت، عقل به همین مقدار حکم مى کند که معرفى، نصب و وجود راهنمایى الهى براى بشر حسن و لازم است و لذا خداوند براى حفظ هدفمندى و به کمال رساندن انسان ها، حتماً چنین راهنمایى را مى فرستد، اما تشخیص و تطبیق امام بر مصادیق خارجى و توصیف و شناسایى او، کار عقل صرف نیست. پس باید در کنار ادله عقلى، به ادله نقلى (قرآنى و روایى) نیز توجه کرد و براى شناخت امام به خصوص منجى موعود- به کتاب و سنت پیامبر (ص) و نیز به کرامات شخص مدعى منصب امامت مراجعه کرد.

بر این اساس ادله عقلى درصدد اثبات لزوم و وجود فعلى امام است و رسالت اثبات یک شخصیت الهى (مهدى موعود) را بر عهده دارد.

متکلمین براى اثبات وجود حضرت مهدى به دلایل مختلفى استدلال مى کنند، از قبیل: برهان لطف، برهان عنایت، برهان فطرف، برهان واسطه فیض الهى، برهان علت غایى، برهان امکان اشرف، برهان مظهر جامع، برهان تجلى اعظم، برهان عدم تبعیض در فیض، برهان تقابل قطبین، برهان لزوم عقل بالفعل و برهان حساب احتمالات…. در اینجا به بعضى از این ادله مى پردازیم.

ادله عقلى اثبات مهدویت

۱.برهان لطف

یکى از براهین عقلى که متکمان زیاد به آن استدلال مى کنند «قاعده لطف است» علامه حلى براى اثبات امامت به این قاعده تمسک جسته، مى گوید: «امامت، ریاست عامه الهى در امور دین و دنیاست، براى شخصى از اشخاص به عنوان نیابت از پیامبر (ص) و این واجب عقلى است‏ زیرا امامت لطف است.

پس ما علم قطعى داریم که اگر براى مردم شخصى باشد که ریاست آنها را برعهده گیرد و آنها را راهنمایى کند و دیگران از او اطاعت کنند و او حق مظلوم را از ظالم بستاند و ظالم را از ظلم منع کند، مردم به صلاح نزدیک تر و از فساد دورتر مى شوند» (شرح باب حادى حشر، ص ۸۳).

متکلمان لطف را بر خداوند، واجب مى دانند زیرا او بندگان خود را عبث و بیهوده نیافریده و راه رسیدن به هدف را بر ایشان هموار مى سازد. این قاعده ایجاب مى کند که در میان جامعه امامى باشد تا محور حق بوده و جامعه را از خطاى مطلق بازدارد و آنان را به سعادت حقیقى هدایت کند. امتثال از دستورات و اطاعت انسان ها از تکالیفى که خداوند بر بندگان واجب داشته، بدون انجام دادن امورى از جانب خداوند (مثل نصب امام معصوم، وعده و وعید و…) محقق نمى شود و خداى حکیم حتماً این امور را انجام مى دهد تا نقض غرض در تکلیف لازم نیاید و این به دست امام صورت مى گیرد.

شیخ شهاب الدین سهروردى در اثبات وجود حضرت ولى عصر (ع) از طریق قاعده لطف مى گوید: در جهان هیچ گاه از حکمت و از وجود کسى که قائم به حکمت باشد و نشانه هاى خداوند نیز در او باشد، خالى نبوده است. این چنین کسى خلیفه خداست در زمین و تا زمین و آسمان برپاست چنین خواهد بود… پس در هر زمان اگر چنین شخص باشد که خدایى و نمونه کامل علم و عمل است، ریاست جامعه با اوست و او خلیفه خداوند در روى زمین است و زمین هیچ گاه از چنین انسانى خالى نخواهد بود… اینکه مى گوییم ریاست با اوست، مقصود الزام حکومت ظاهرى او نیست بلک گاه امام، حکومت تشکیل مى دهد و آشکار است و مبسوط الید وگاه در نهایت پنهانى (غیبت) به سر مى برد. این امام همان کسى است که مردم او را قطب زمان «ولى عصر» مى نامند.

ریاست جامعه با این انسان است اگر چه نشانى از او در دست نباشد. البته اگر این رئیس ظاهر باشد و در راس حکومت قرار گیرد، زمان نورانى خواهد شد. (مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۲، ص ۲۱ و ۲۲)

به این ترتیب وجود امام زمان گرچه از دیدگان مردم غایب است، داراى الطافى است، از جمله: حراست از دین خدا، تربیت نفوس مستعد انسانى، حفظ و بقاى مذهب، وجود الگو در جهت پیشرفت بشر و…

البته محرومیت از فیض ظهور پیشواى الهى، به جهت موانعى است که خود انسان ها ایجاد کرده اند، چنان که شیخ طوسى مى گوید: اصل وجود امام، لطف است و تصرف آن حضرت لطف دیگر و این ما هستیم که موجب غیبت آن حضرت شده ایم (عدمه منّا). (کشف المراد، ص ۳۶۳)

۲. برهان فطرت

انسان داراى تمایلات غریزى و فطرى گوناگون است (شخصى و اجتماعى و عالى). تمایلات عالى از قبیل حقیقت جویى، خیر طلبى، حس دینى و پرستش، یافتن کامل مطلق و… حال براى رسیدن به کمال مطلق و معبود حقیقى احتیاج به واسطه اى است که خود سفر کمال را طى کرده و بتواند انسان را دستگیرى کند تا او را از راه هاى گوناگون (وضع قوانین تشریعى و تبیین آنها، دستگیرى انسان هاى مستعد کمال و…) به کمال مطلوب برساند.

این امر از دو راه قابل اثبات است:

  1. وجود این میل و امید واسطه در انسان بدیهى است.
  2. وجود انسان کامل که ناطق و هادى به کتاب و سنت (به نقل آیات قران و روایات) ضرورى است. (سوره احقاف آیه ۱۲، سوره اعلى آیه ۱۹، سوره بقره آیه ۱۲۴).

حال اگر میل و کشش فطرى به چیزى در انسان وجود دارد، پس باید آن چیز در خارج موجود باشد وگرنه وجود آن در انسان لغو خواهد بود. به عبارت دیگر این عطش نسبت به انسان کامل معصوم، دلیل وجود خارجى او است و بى جهت و خود به خود به وجود نیامده است.

حال اگر این تمایل واقعیت نداشته باشد، سایر تمایلات نیز واقعیت ندارد و اگر سایر تمایلات واقعیت دارد، این نیز واقعى است.

این مطلب را به طریق دیگرى مى توان با توجه به برهان «هدفمندى» توضیح داد.

۳. برهان هدفمندى

انسان، مرکب از جسم و روح است و روح او نیز مانند جسمش در تکامل است. لازمه نیل به تکامل، وجود یک راهنماست که او را کمک نماید. اگرچه عقل، وظیفه راهنمایى را بر عهده دارد، اما به خاطر محصور بودن آن به عالم جسمانیت و نیز به خاطر وجود دشمن هایى چون هوا و هوس و تمایلات حیوانى باید راهنمایى دیگرى هم باشد تا به کمک عقل بشتابد. این راهنما در عصر رسالت وجود پیامبر اکرم (ص) بود. به یقین پس از ایشان نیز راهنمایانى وجود خواهند داشت، چرا که نسل انسان ها تداوم یافته است و اگر راه برنامه و راهنمایى الهى موجود نباشد، خلقت انسان ها، لغو و بى غایت خواهد بود. علاوه بر این خطر تحریف دین و وجود گروه ها ى معاند نیز، این ضرورت را تاکید مى کند.

۴. واسطه فیض:

باید در میان بشر همواره فرد کاملى موجود باشد که تمام کمالات انسانى ممکن، در او به فعلیت رسیده و در ضمن با عالم ربوبى ارتباط داشته باشد (تا ارتباط بین عالم غیب و نوع انسان محفوظ بماند) که اگر چنین برگزیده اى در میان بشر نباشد حرکت تکاملى افراد بى غایت و بدون هدف خواهد بود.

بر اساس آیات قرآنى (آیات ۳۰ و ۲۱۳ سوره بقره)، پروردگار در نظام خلقت و نیز قانون گذارى و دیانت، ائمه و حجت هاى خودش را خلیفه روى زمین قرار داده و آنان را مجراى بهره ورى ها و فیض عام و خاص براى مردم ساخته و تمام اسماى الهى را به ایشان آموخته است «وً عًلًّمً آدًمً الأًسْماءً کُلًّها»

تا اینکه به اذن او، همچون خودش در همه چیز تصرف و دخالت کنند و جانشینى او و عهده دار امور زمین و مردم باشند و چنین است که اگر حجت و خلیفه خدا در زمین نباشد، خاک هستى مردم را در خود خواهد کشید. باید دانست که خداوند متعال، با اسما و صفات عالیه اش، همه چیز و همه پدیده ها را آفریده و خود عهده دار تمام امور آنها است. هستى همه آنها، وابسته به او است و هرگونه اراده کند، در انها دخل و تصرف مى کند… اما بناى ذات مقدسش بر این است که امور خلقت مادى را، فقط از طریق اسباب مادى و بدون دخالت مستقیم و یا بى واسطه اداره کند و از جمله اسباب براى اصلاح امور ظاهرى و باطنى مردم، پیامبران و جانشینان آنان به خصوص امامان معصوم هستند. امام صادق (ع) مى فرماید: «خداوند ناپسند و ناخوش مى دارد که امور عالم را جز با اسباب و وسایط اداره کند از این رو براى هر چیزى سببى قرار داده است و براى هر سبب گسترده و میدان قدرت نفوذى قرار داده و براى هر نشانه اى، پشتگاه و راه ورودى گویا و خواننده به حق مقرر فرموده است. هر که او را بشناسد و به رسمیت بپذیرد خدا را شناخته و هرکه او را انکار کند، خدا را انکار کرده است. آن بارگاه و راه ورود، رسول الله و ما هستیم».

پس اگر امامان معصوم و در عصر حاضر امام زمان (عج) عناصرى خاکى نبودند و امور عالم خلقت ازجمله زمین و ساکنان آن را بر عهده نمى گرفتند امور زمین و مردمش از هم مى پاشید. بنابراین باید واسطه بین آفریننده و پدیده هاى مادى، کسى باشد که داراى خلقت مادى و جسمانى و علاوه بر آن داراى درجه اى از شرافت معنوى باشد که شایستگى ارتباط بین آفریننده و آفریدگان را احراز کند و چنین افرادى جز خلفاى ذات مقدس پروردگار (پیامبران و جانشینان آنان) کسى نمى تواند باشد.

۵. اتمام حجت:

اگر رهبرى معصوم در هر دورانى و در میان هر نسل از نسل هاى بشر نباشد چه بسا مردم گمراه، گمراهى و فساد خود را معلول نبودن این رهبر بدانند. از این رو براى همیشه، خداوند باید امام یا امامانى معصوم در جامعه معین کرده باشد تا حجت را بر مردم تمام کنند و بهانه اى براى منحرفان باقى نمایند «فًلِلّهِ الْحجٌهًّ الْبالِغًه». در روایتى از امام باقر (علیه السلام) آمده است: «اٍنّ الحجّه لا تقومٌ لله عزّ و جل على خلقِه الا بالامام حتى یعرفونه» «حجت خدا بر خلقش تمام نشود، مگر به وجود امامى زنده که مردم او را بشناسند.»

۶. قانون هدایت عمومى:

این قانون، اقتضا مى کند بعد از پیامبر، امام و رهبرى معصوم باشد که کارهاى پیامبر را ادامه دهد با این تفاوت که دیگر به امام وحى نمى شود و در هستى یک سلسله قوانین غیر قابل تغییر وجود دارد (مانند قانون هدایت عمومى) که بر اساس آن، خداوند همه موجودات را به سمت کمال وجودیشان، راهنمایى و هدایت مى کند… در بین موجودات، انسان علاوه بر هدایت تکوینى، نیازمند هدایت تشریعى است و این هدایت، به وسیله پیامبر اکرم ابلاغ شده است و از آنجا که لازم است، هدایت مستمر باشد و نسبت به نسل هاى بعدى نیز ادامه یابد باید بعد از پیامبر اکرم، افرادى مسئولیت هدایت مردم و توضیح و تبیین شریعت و مسائل دینى را بر عهده بگیرند. چنین اشخاصى، جز امامان معصوم نخواهند بود و اگر آنان وجود نداشته باشند، به هدایت تشریعى، خلل وارد شده و این باعث نقض در قانون هدایت عمومى است (در حالى که قانون هدایت قابل نقض نیست). به این جهت در هر عصر، وجود امام زنده جهت هدایت مردم، ضرورى ولازم است. حضرت على (علیه السلام) در خطبه اى، به این مهم چنین اشاره فرموده است: «پروردگارا تو خود گواهى که اهل زمین را از داشتن حجتى از ناحیه تو که آنان را به دین هدایت کند و علم الهى را به ایشان بیاموزد و حجت تو از تمامیت نیفتد و پیروان اولیایت بعد از اینکه به وسیله پیامبران، هدایتشان کردى، گمراه نشوند گریزى نیست. این حجت تو یا در میان مردم، ظاهر و براى آنان آشناست اما از او اطاعت نمى کنند و یا از دید مردم پنهان و منتظر زمان ظهور است. زمانى که مردم در صلح و آرامش هستند، اگر وجود حجت از نظر آنان غایب باشد، دانش و منش او به دل هاى مومنان مى رسد و ایشان به آن عمل مى کنند.»

* براى مطالعه بیشتر ر. ک: ادله عقلى و نقلى امامت ومهدویت، رحیم لطیفى

 

منبع :نرم افزار پرسمان ۳

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

You cannot copy content of this page