ویژه ها
نگاهی به مبانی ولایت فقیه (قسمت سوم)

نگاهی به مبانی ولایت فقیه (قسمت سوم)

در قسمت گذشته به نحو اختصار به مبانی عقلی ولایت فقیه اشاره کردیم

از این قسمت به خواست خدا مبانی قرآنی و روایی آن را اشاره می کنیم:

می توان از مجموع برخی آیات در قرآن کریم و همچنین دسته ای از روایات ، ولایت فقیه را اثبات نمود که البته دلیلی ممزوج و به هم پیوسته است که مشتمل بر هر دو می باشد:

آیه اوّل: « إن الحکم إلّا لله » (۱) یعنی حاکمیت در انحصار خداوند است

آیه دوم : « أطیعوا الله و أطیعوا الرّسول و أولی الأمر منکم » (۲) یعنی اطاعت در خداوند و رسول خدا و صاحبان امر منحصر است. در آیه گذشته انحصار حکم در ذات خداست اما در این آیه اطاعت را تنها از خود واجب نمی داند . نکته ای که در این میان قابل تأمل است تکرار لفظ « أطیعوا » ( اطاعت کنید ) می باشد. آن چه اهل تفسیر از آن می فهمند آن است که این تکرار اشاره به تفاوت دو نوع اطاعت است. زیرا اطاعت تنها منحصر در خداوند است

حدیث:

عَن عمر بن حنظله: قالت سألت أبا عبْد اللَّهِ (ع) عنْ رجلین من أصحابنا بینهما منازعه فی دَین او میراث فتحاکما إلى السلطان وَ إلى القضاه أ یحلّ ذلِکَ؟ قال: « مَنْ تَحاکَمَ إلَیْهِمْ، فی حَقٍّ أَوْ باطِلٍ، فَإنَّما تَحاکَمَ إلَى الطّاغُوتِ وَ ما یُحْکَمُ لَهُ، فَإنّما یَأْخُذُهُ سُحْتاً و إنْ کانَ حَقّاً ثابِتاً لَهُ؛ لَأَنّهُ أَخَذَهُ بِحُکْمِ الطّاغُوتِ وَ ما أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یُکْفَرَ بِهِ. قالَ اللَّهُ تَعالى: «یُریدوُنَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إلَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِروُا انْ یَکْفُرُوا بِهِ». قلت: فَکیف یصنعان؟ قال: یَنْظُرانِ مَنْ کانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوى حَدیثَنا وَ نَظَرَ فِی حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَف أَحکامَنا … فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً. فإنّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً … » (۳ )

ترجمه :

عمر بن حنظله نقل می کند که  از امام صادق _(علیه السلام ) درباره دو شخصی پرسیده است که درمورد یک دین و حقی یا ارثی به نزد سلطان (حاکم غیر الهی) یا قضات ( قضات همان سلطان ) برای دریافت حکم می روند. آیا این کار حلال است؟

حضرت ( علیه السلام ) فرمودند :

هرکس به سمت آنان برای حکم خواهی برود چه در حق باشد یا باطل ؛ پس همانا به سمت طاغوت برای حکم خواهی رفته است و هر آن چه برای او ( بدین سبب) حکم شود به باطل گرفته است، گرچه حقی ثابت برای وی باشد زیرا آن را به حکم طاغوت و آنچه خدا به کفرِ بدان امر کرده ، اخذ نموده است. خداوند متعال  فرموده است: « می خواهند که حکم خواهی به نزد طاغوت برند و حال آن که بر کفر بدان دستور داده شده اند» راوی می گوید: پس چه کنند ( و  تکلیفشان چیست ؟ ) فرمودند: « باید به کسی نگاه کنند که حدیث ما را روایت می کند و در حلال و حرام ما دقت دارد و احکام ما را می شناسد… بنابر این ، باید او را به عنوان حَکَم و قاضی بپذیرند. پس همانا من وی را بر شما حاکم قرار دادم »

از برخی قیود ذکر شده در کلام امام ( علیه السلام ) می توان از دیدگاه ایشان پیرامون ولایت فقیه آگاه شد:

به عنوان مقدمه ذکر می کنیم که بنابر آیه ای که بیان شد اطاعت از امام معصوم ( ع) ، اطاعت از خداست. پس آن چه ایشان امر کنند واجب است و مُطاع.

ایشان هنگامی که شیعیان خویش را از رفتن به نزد طاغوت منع می کنند در مقابل ، مشخصات کسی مصداق طاغوت نیست را ذکر می نمایند:

  1. حدیث اهل بیت را روایت می کند
  2. در حلال و حرام دقت دارد
  3. احکام دین را می شناسد

از جمع میان این سه قید می توان فهمید که این شخص فقیه عادل است؛ زیرا روایت اهل بیت (ع) را نقل می کند و این امر گرچه شامل بر افراد متعددی نیز می شود اما احکام دین را می شناسد و حلال و حرام را در تحت نظر خویش دارد. یعنی انسانی عادی نیست بلکه با احکام اسلام آشنایی دارد که این امر مختص فقهاست. دیگران گرچه آشنایی اجمالی با احکام دین دارند اما دقت و تأمل و اجتهاد ندارند کلمه « نَظَرَ » در حدیث اشاره به تأمل و دقت نظر در حلال و حرام الهی دارد که این امر از شئون فقهاست. در مفردات راغب اصفهانی از کتب لغت درمورد این لفظ چنین آمده است :

نَظَر- بر گرداندن و توجه دادن چشم ظاهر و چشم باطن براى دیدن و ادراک چیزیست. که مقصود از این عمل تأمل و تحقیق در باره آن است. (۴ )

بنابر این ، مقصود ایشان همان فقها می باشند. البته در حدیث معرفت به احکام اشاره شده است نه علم به آن ها و معرفت ، دانستن عمیق و تفصیلی را می گویند . در کتاب الفروق فی اللغه آمده است که « معرفت » از « علم » اخص است زیرا آن علم به عین یک شئ به صورت تفصیلی است ولی علم گاهی اجمال و ابهام دارد و گاهی تفصیلی و جامع است. ( ۵ ) پس همچنین فهمیده می شود معرفت به احکام همان دانش تفصیلی نسبت به احکام دین است که در دست فقهاست.

محدوده ولایت فقها در حدیث

بخش دیگر روایت امام جعفر صادق ( علیه السلام ) ناظر به محدوده ولایت فقیه است. ایشان ابتدا به پرسش راوی پاسخ می دهند و اطاعت از فقیه را در مسائل قضاوت واجب می دانند . اما سپس محدوده ولایت او را وسیع تر می گردانند و او را به عنوان « حاکم » معرفی می نمایند.

لفظ « حَکَم » به معنای قاضی است اما لفظ « حاکم » وسیع تر از آن و در مسائل اجرایی نیز جاری می شود . بنابر این از حدیث استفاده می شود که فقیه ، حاکم اجرایی جامعه نیز می باشد و می تواند در مسائل حکومتی جامعه دخالت نماید و خود ایشان حکم ولایت او را صادر فرموده و با تأکید می فرمایند : « همانا من او را به عنوان حاکم بر شما قرار دادم. »

در قسمت بعدی به این سؤال پاسخ خواهیم گفت که اگر ولایت فقیه یک حاکم اجرائی نیز هست پس چرا رهبری در ایران بعد اجرائی ندارد؟ این سؤال را بایستی از اساس بررسی کرد و رابطه ولایت فقیه و جمهوری اسلامی را دانست.

پاورقی ها

۱. انعام، ۵۷

۲.نساء ، ۵۹

۳. اصول کافی ج۱ ص ۸۶ و وسائل الشیعه ج ۱۸ حدیث ۱ به نقل از ولایت فقیه ، حکومت اسلامی ، تقریر بیانات امام خمینی (ره) ص ۸۹

۴ راغب اصفهانى، حسین بن محمد، – ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن ج‏۴ ؛ ص۳۵۸ ( نرم افزار قاموس النور مؤسسه کامپیوتری علوم اسلامی )

۵. الفروق فی اللغه ص ۷۲ چاپ بیروت ، همان

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

You cannot copy content of this page