ویژه ها
آیا کودتایی علیه مصدق بود (ادامه مصاحبه)

آیا کودتایی علیه مصدق بود (ادامه مصاحبه)

 

من با مطالعه و بررسی اسناد و مدارک تاریخی آن دوران، به ویژه اسناد وزارت امورخارجه امریکا به این نتیجه رسیدم که منحل کردن مجلس طرح و نقشه انگلیسی ها بوده و در این توطئه امریکایی ها را نیز با خود همراه کردند. شخص مصدق نیزمجری این طرح بود و از تبعات انحلال مجلس هم آگاهی کامل داشته است.

( برگرفته از سایت رسمی مرکز اسناد انقلاب اسلامی )

کودتای ۲۸ مرداد از مهمترین تحولات تاریخ معاصر کشور ماست که دگرگونی عمیقی در تاریخ کشور ما به وجود آورد.دکتر محمود کاشانی که در قسمت اول مصاحبه با مرکز اسناد انقلاب اسلامی از زمینه های شکل گیری این حرکت از نگاه متفاوتی بحث کرده بود در قسمت این گفتگو به اتفاقات روز کودتای ۲۸ مرداد پرداخته و از زاویه ای دیگر این روز را مورد بررسی قرار داده است که می توانید در ادامه این گفتگو را مطالعه برفرمایید:

پس از اعلان نتایج رفراندوم از سوی وزیر کشور در روز ۲۲ مرداد، بلافاصله فردای آن روز یعنی ۲۳ مرداد فرمان نخست وزیری زاهدی از سوی شاه صادر شده است. آیا می توان گفت شاه در پی فرصتی برای برکناری مصدق بود؟

همزمانی اعلان انحلال مجلس و صدور فرمان نخست وزیری زاهدی حکایت از این دارد که این اقدام برنامه ریزی شده بودتا راه برای نخست وزیری زاهدی به صورت قانونی فراهم شود.در اسناد وزارت امور خارجه امریکا به این واقعیت اشاره شده که در ۹ خرداد ۱۳۳۲ هندرسون (سفیر امریکا) و شاه توافق کردند تا زاهدی از راه قانونی و پارلمانی به قدرت برسد. شاه بدون آنکه از هدف واقعی مصدق در منحل کردن مجلس اطلاعی داشته باشد از نتیجه رفراندم بهره برد و او را برکنار کرد. به باور من مصدق مجری سیاست انگلستان بود تا با منحل کردن مجلس اختیار عزل و نصب نخست وزیر را به شاه بدهد. توجه داشته باشید که انگلستان و امریکا بر سر منحل کردن مجلس هفدهم و نخست وزیری زاهدی با یکدیگر توافق کرده بودند.

اما بسیاری از منتقدان مصدق و نیز برخی از یاران و هوادارانش منحل کردن مجلس را از اشتباهات او برشمرده اند اما شما چگونه آن را برنامه ریزی شده می دانید؟

من با مطالعه و بررسی اسناد و مدارک تاریخی آن دوران، به ویژه اسناد وزارت امورخارجه امریکا به این نتیجه رسیدم که منحل کردن مجلس طرح و نقشه انگلیسی ها بوده و در این توطئه امریکایی ها را نیز با خود همراه کردند. شخص مصدق نیزمجری این طرح بود و از تبعات انحلال مجلس هم آگاهی کامل داشته است. در اینجا لازم است برای شما سندی را بخوانم تا بدانید که این موضوع در حقیقت یک سابقه تاریخی هم داشته است. یعنی این گونه نبوده که مصدق از روی اشتباه یا به تعبیر برخی از منتقدانش از روی دیکتاتوری یا جاه طلبی مجلس را منحل کرده باشد. اینکه اشاره کردم که مصدق با برنامه ریزی مجلس را منحل کرد و هدف واقعی او هم این بود که اختیار صدور فرمان نخست وزیری را به شاه بدهد یک سابقه تاریخی دارد. در جریان انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی، نمایندگان اقلیت مجلس پانزدهم به همراه مصدق و گروهی از روزنامه نگاران در دربار متحصن شدند و این تحصن نتیجه ای را در برنداشت و آن ها پس از چند روز تحصن آنجا را ترک کردند. اما در همان روزها یعنی سال ۱۳۲۸مصدق نامه ای به شاه نوشت. من متن این نامه را برای شما می خوانم برای اینکه بدانید موضع حقوقی و قانونی مصدق در این باره چه بوده است. در این نامه مصدق خطاب به شاه می گوید:«البته اعلی حضرت همایون شاهنشاهی منشأ عمومی اصلاحات می باشد و غرض عمده از تحصن این بود که در این دوره فَترت (پایان یافتن دوره مجلس ۱۵ و اینکه هنوز انتخابات مجلس ۱۶ آغاز نشده بود یعنی دوره ای که مجلس وجود ندارد) که تعیین نخست وزیر محتاج به تمایل مجلس نیست دولتی به روی کار بیاورند که وجهه نظر خود را فقط حفظ مصالح سلطنت و ملت قرار دهند». این نامه خوشبختانه در روزنامه شاهد و روزنامه اطلاعات در تاریخ ۲۷ مهر ۱۳۲۸ به چاپ رسیده است.

 بنابراین میخواهیداین طور نتیجه بگیرید که شخص مصدق اعتقاد قانونیش این بوده که در دوران فَترت یعنی وقتی مجلس وجود ندارد شاه حق صدور فرمان نخست وزیریرا دارد؟

بله و این همان اتفاقی بود که در صبح روز ۲۳ مرداد به وقوع پیوست. بنابراین زمینه چینی های مصدق در برگزاری رفراندم غیرقانونی و منحل کردن مجلس با هدف فراهم کردن فرمان نخست وزیری زاهدی بوده است. این حقیقتی است که در ۶۰ سال گذشته به شدت مورد فرافکنی قرار گرفته و شبکه های وابسته به بیگانه کوشش کرده اند تا این اقدام ضدمیهنی مصدق را پنهان و یا توجیه نمایند. البته بحران سازی و اقدامات ویرانگر مصدق به همین جا نیز ختم نشد. بلکهبه دنبال دریافت فرمان برکناری مصدقاز سوی سرهنگ نصیری در ساعت ۱۱ شب ۲۴ مرداد، نخست سرهنگ نصیری را نزدیک دو ساعت معطل نگه داشت که این خودش از رازهای این دوران است که وارد این بحث دیگه من نمیشوم ولی نکته مهم این است که سرانجام رسید داد و مصدق به خط خود در این رسید نوشته است «ساعت یک بعد از نصف شب ۲۵ مرداد ماه ۱۳۳۲ دستخط مبارک به اینجانب رسید». وقتی می گوید «دستخط مبارک…» به این معنی است که فرمان برکناریش را دریافت کرده و اصالت آن را تأیید کرده است.

 آیا همان موقع این رسید در روزنامه ها بازتاب یافت؟ گمان نکنم امروز حتی بسیاری از مردم از این رسید اطلاعی داشته باشند.

متن ماشین شده این رسید در سال ۱۳۳۲ در جریان بازپرسی از مصدق افشاء شد اما کلیشه دستخط مصدق در سال ۱۳۷۳یعنی ۴۱ سال بعد در کتاب «زندگینامه سپهبد زاهدی»نوشتهشادروان ابراهیم صفایی منتشر شدو در حقیقت بازتاب پیدا کرد یعنی ۴۱ سال این سند مهم پنهان بوده و من برای نخستین بار حدود ۴ سال پیش در یک مناظره ای که در شبکه ۴ سیما برگزار شد برای نخستین بار این سند را روی صفحه تلویزیون به نمایش گذاشتم و میتوانم صریحا ادعا کنم که تا پیش از آن نه تلویزیون ما یعنی جمهوری اسلامی و نه تلویزیون های خارج از ایران هیچکدام این رسید را بازتاب نداده بودند حالا من این را در اختیارتان می گذارم که شما در این متنی که بر روی سایت خواهید گذاشت این را عینا بازتاب دهید. به هر حال صبح روز ۲۵ مرداد مصدق در پی فریب ملت ایران برآمد و ادعا کرد که سرهنگ نصیری برای اشغال خانه او و بازداشت وی به در خانه او رفت که این یک دروغ مطلق بود. اما مصدق چگونه توانست این دروغ را جا بیندازد و ادعای کودتا کند؟ او فرمان برکناریش را پنهان کرد و به هیچکدام از هواداران خودش هم این را نشان نداد.به دنبال شایعاتی که درباره مأموریت سرهنگ نصیری مطرح شده بود هوادرانش از مصدق موضوع دستخط را جویا شدند. مصدق گفت:چیزی نبوده! یعنی تا عصر ۲۸ مرداد هیچ یک از هواداران و یاران مصدق مثل سنجابی، صدیقی، فاطمی و دیگر اطرافیان او از وجود نامه برکناری مصدق بی اطلاع بودند.بنابراین مصدق با پنهان کردن فرمان برکناری خودش توانست ادعای کودتا کند و الا اگر این فرمان منتشر می شد و یا این رسید در روزنامه ها به چاپ می رسیدمصدق چگونه می توانست ادعا کند که در شب ۲۵ مرداد علیه دولت او کودتایی صورت گرفته است؟

خب، اسناد خیلی زیادی هست که امریکا و انگلیس پول خرج کردند که به هر حال کودتای برنامه ریزی شده ای وجود داشت عناصر لمپنی مثل شعبان بی مخ و اینها نشانه های کودتا بودند اینطور نیست؟

البته در این ۶۰ سال گذشته طوفانی از تبلیغات به راه انداخته اند تا به هر ضرب و زوری نشان دهند کهدر روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت مصدق کودتای نظامی رخ داده است البته بعضیادعا می کنند یک کودتا در ۲۵ مرداد بوده و یکی هم در ۲۸ مرداد که اینها همه هوچیگری و فریب کاری مردم است. به این واقعیت اشاره کردم که در شب ۲۵ مرداد سرهنگ نصیری به منزل مصدق رفت و فرمان برکناری او را ابلاغ کرده و رسید هم گرفت. اما برای اینکه ببینید در این ۶۰ سال گذشته تا چه اندازه هوچیگری و حقه بازی در این کشور انجام شده من در اینجا یک اعترافی از خود مصدق می خوانم. در جریان بازپرسی از مصدق در ۲۷ آبان ۱۳۳۲ وی اتهامی را که به سرهنگ نصیری مبنی بر کودتا زده بود پس گرفت. عین عبارتش این است که می گوید:«من یک درب آهنی خیلی محکم جلو خانه ام گذاشته بودم که باز کردنش لااقل یک ساعت طول می کشید ولی آن شب خودم دستور دادم درب را باز کردند و آن جناب افسر گارد شاهنشاهی یعنی سرهنگ نصیری با احترام به منزل من آمد فرمان را که دیدم تصور جعل کردم معلوم بود سفید مهر گرفته اند و سطرهای آخر را گشاد گشاد نوشته بودند». خب این عبارت مبنی بر این است که سرهنگ نصیریبا احترام به در خانه وی رفته است و نه قصد بازداشت مصدق را داشته و نه قصد کودتا؛ فقط مصدق یک باب جدید گشوده و میگوید که من تصور کردم که این فرمان جعلی باشد خب این ادعای او هم کذب است…

این اعتراف مصدق در کدام کتاب آمده است؟

کتابی است به نام «مصدق در محکمه نظامی» که سرهنگ بزرگمهر منتشر کرده در صفحه ۴۷ این کتاب این عبارت آمده است که به هر حال می گوید که من فکر کردم، تصور کردم. حتی نمیگوید یقین داشتم یا قطعاً جعلی بوده است.در ضمن اگر مصدقدر اصالت فرمان برکناریش شک و تردیدی داشته می توانست از وزارت دربار بپرسد که آیا از سوی شاه چنین فرمانی صادر شده است یا نه؟بنابراین این ادعای مصدق چیزی جز فریبکاری نیست و البته آنچه از این اعتراف روشن می گردد این است که در ۲۵ مرداد کودتایی وجود نداشته است. در روز ۲۸ مرداد هم قضیه روشنتر است حتی خود شخص مصدق ادعا نکرده که روز ۲۸ مرداد کودتایی شد. تنها ادعای مصدق اعلامیه صبح روز ۲۵ مرداد است که بدون امضاء هم هست و در رادیو خوانده شد. هیچ ادعایی از طرف مصدق که در روز ۲۸ مرداد کودتایی رخ داده باشد وجود ندارد. پس بنابراین اینها همه هو و جنجال است و الان در این گفتگو من فرصت این را ندارم که به تک تک این شبهاتکه در رسانه هابرای آن تبلیغ می شود پاسخ دهم. فقط یکی از آنها را اشاره می کنم که در این ۶۰ سال (البته دیگه اخیراً این حرف را نمی زنند) می گفتند شعبان جعفری که به ناروا میگویند شعبان «بی مخ» آمد کودتا کرد در حالی که شعبان جعفری از روز ۹ اسفند ۱۳۳۱ تا عصر ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در زندان بوده و هنگامی که زاهدی پشت میز نخست وزیری نشست دستور آزادی زندانیان سیاسی را صادر کرد که یکی از آنها هم شعبان جعفری بود. چطور یک زندانی می تواند از درون زندان بیاید کودتا کند و اینها خنده آور و جوک است. ولی وقتی رسانه ها در اختیار این شبکه وابسته به بیگانه هست و رسانه های داخلی هم مثل صدا و سیمای آقای ضرغامی دائما این دروغ بزرگ تاریخی یعنی «کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲» را تبلیغ می کنند،آن وقت مردم هم چون اطلاعات تاریخی ندارند خواه ناخواه تسلیم می شوند و این تبلیغات فریبکارانه را باور می کنند.

 یعنی شما اعتقاد دارید که علیه دولت مصدق کودتای نظامی رخ نداده است؟ آیا سازمان سیا برنامه ای برای سرنگون کردن مصدق تهیه نکرده بود؟

مطلقا هیچ برنامه ای وجود نداشت. آنچه که در این رویدادها وجود داشته است بحث براندازی نهضت ملی ایران بود وگرنه خود مصدق با انگلیسی ها و آمریکایی ها در یک جبهه قرار داشتند. درواقع مصدق زمینه را برای براندازی نهضت ملی ایران فراهم کرد برای تایید این ادعا یک سندی موجود است که نشان می دهد پس از اینکه انحلال مجلس روز ۲۲ مرداد اعلام شد مصدق فشار زیادی بر روی شاه آورد که فرمان انحلال مجلس را صادر کند چون به صرف رفراندوم، مجلس که منحل نمی شد. بر پایه اصل ۴۸ قانون اساسی مشروطیت صدور فرمان انحلال مجلس از اختیارات ویژه شاه بوده است ما چند سند داریم که روز ۲۲ و ۲۳ مرداد مصدق شاه را زیر فشار قرار می دهد که فرمان انحلال مجلس را صادر کند اما از آن طرف سید ابوالحسن حائری زاده که لیدر مخالفان انحلال مجلس بوده است شاه را تهدید می کند و می گوید اگر شاه فرمان انحلال مجلس را صادر کند ما شاه را شریک جرم مصدق می دانیم چون اساسا منحل کردن مجلس جرم محسوب می شود و قیام علیه امنیت ملی تلقی می شد که حکمش هم اعدام بود. این تهدید حائری زاده موثر واقع شد بنابراین شاه فرمان انحلال مجلس را صادر نکرد تا اینکه زاهدی نخست وزیر شد و مصدق هم برکنار شد و مشکل برای انگلیس و آمریکا همچنان باقی بود چون آنها می خواستند ریشه مجلس هفدهم کنده شود و رهبران نهضت ملی ایران از صحنه سیاسی بیرون روند.

 پس از ۲۸ مرداد، مجلس هفدهم چه سرنوشتی پیدا کرد؟

پس از ۲۸ مرداد انگلیس و آمریکا به طور مستقل وارد صحنه شدند. به این معنا که آیت الله کاشانی و نمایندگانی که استعفا نداده بودند روز ۳۱ مرداد خواستار بازگشایی مجلس شدند و عنوان کردند که رفراندوم غیر قانونی بوده است و بنابراین مجلس باید افتتاح شود این موضوع عیناً در روزنامه اطلاعات روز ۳۱ مرداد ۱۳۳۲ از قول حائری زاده آمده است من عینا عبارت اش را می خوانم:«متاسفانه وضع مجلس را جناب مصدق السطنه به روزی انداخت که الان ما یک مجلس رسمی نداریم که بتوانیم دور هم بنشینیم و یک تصمیمی بگیریم» چون ۵۷ نماینده استعفا داده بودند نکته حائز اهمیت این مسئله است که مصدق در جریان انتخابات مجلس هفدهم از انتخاب ۵۷ نماینده جلوگیری کرد حالا حساب کنید مجلس هفدهم باید ۱۳۶ نماینده داشته باشد در انتخاباتی که مصدق برگزار کرد با تصویب نامه ای غیرقانونی انتخابات را نیمه تمام گذاشت و پنجاه و هفت نماینده به مجلس وارد نشدند بعدها ۵۷ نماینده هم در تیرماه ۱۳۳۲ با فشار مصدق استعفاء دادند فقط ۲۳ نماینده باقی ماند که اینها ایستادگی کردند.حائری زاده هم از این مسئله را بیان می کرد که ما یک مجلس رسمی نداریم که بتوانیم دور هم بنشینیم و یک تصمیمی بگیریم وی در ادامه میگوید: «و در این اوضاع و احوال چه باید کرد ما امیدواریم که دولت بتواند آرامش را برقرار کند و بقیه انتخابات دوره هفدهم را انجام دهد و ۵۷ کرسی خالی مجلس پر شود تا پس از رسمیت یافتن مجلس تصمیمات قانونی برای مملکت گرفته شود بنده برای تعیین تکلیف مجلس معتقدم که دولت بلافاصله باید انتخابات مجلس هفدهم را شروع کند» اما جالب این است که روز یکم شهریور ۱۳۳۲ هندرسون سفیر آمریکا به دیدار شاه می رود یعنی این نگرانی برایشان به وجود می آید که اگر مجلس بازگشایی شود تمام تلاش های که کرده اند به باد خواهد رفت این عین عبارت هندرسون را از مجموعه اسناد وزارت امور خارجه امریکا برای شما می خوانم:«می ترسم پس از افتتاح مجلس با حملات شدید و دامنه دار علیه انگلستان ادامه یابد» بنابراین سفیر آمریکا با بازگشایی مجلس مخالف بوده است و سفیر آمریکا به شاه فشار می آورد که زمینه های استعفای این ۳۱ نماینده را که استعفا نداده بودند فراهم کند ولی این نمایندگان مخالفت جدی می کنند و رودروی شاه می ایستند و می گویند اگر استعفا دهیم کار غلط مصدق در قبال رفراندوم را تایید کرده ایم.

بنابراین انگلیس و آمریکا نگران بازگشایی مجلس بودند.در مجموعه اسناد وزارت امور خارجه امریکا سند مهمی در این باره وجود دارد که در تاریخ ۱۹ اکتبر ۱۹۵۳برابر با ۱۷ مهر۱۳۳۲ زمانی که هندرسون به دیدار زاهدی می رود و به زاهدی مشاوره می دهد و می گوید از شاه درخواست نماید تا فرمان انحلال مجلس را صادر کند این سند بسیار ارزشمندی است و نشان می دهد که این فشارهایی که آمریکا و انگلستان بر روی شاه وارد کردند برای انحلال مجلس بود و این مسئله دلالت می کند بر اینکه برگزاری رفراندوم از سوی مصدق و منحل کردن مجلس خواست انگلستان و آمریکا بوده است. در اینجا بد نیست که یک متنی از سرمقاله ای در روزنامه «شاهد» به قلم دکتر مظفر بقایی را برای مخاطبان بخوانم، او درحالیکه به شاه هشدار داده است که فرمان انحلال مجلس را صادر نکند.چقدر جالب است که دو دولت خارجی به دنبال انحلال مجلس بودند ولی نمایندگانی که رهبری نهضت ملی ایران را به عهده داشتند مدافع مجلس بودند. دکتر بقایی در این سرمقاله که روز ۲۸ مهر ۱۳۳۲ منتشر شده است عنوان می کند:«انحلال مجلس مردود است از طرف هرکس که باشد.آیا تصور نمی کنید که صدور فرمان مجلس از طرف علی حضرت شاه متضمن تصدیق عملیات دکتر مصدق خواهد بود و آیا فکر نمی کند اگر نمایندگان غیر مستعفی مجلس شورای ملی که در آن روزهای تاریک با پایداری خود بزرگترین خطرات را به جان خریدند و اگر امروز استعفا بدهند عمل نمایندگان مستعفی را تایید کرده اند. استعفای نمایندگان مجلس هم به قصد انحلال مجلس ناپسندیده است خواه برای جناب دکتر مصدق خواه برای خاطر دیگری ما با انحلال این مجلس مخالفیم و راجع به استعفا هم عملا مخالفت خود را نشان داده ایم و هردو راه را غلط می دانیم و هر کس که بخواهد از این راه برود مجبور به مخالفت با او خواهیم بود زیرا ما معتقدیم که افراد گذران هستند و اصول باید پایدار بماند و هیچ وقت حاضر نمی شویم اصول را فدای افراد بکنیم ایمان هم داریم که بالاخره کسانی که اصول را زیر پا می گذارند مغلوب و نابود می شوند»

اینجا به طور یقین مشخص می شود که این تهدید به شاه داده شده است. جالب توجه این است که شاه ۲ ماه درنگ کرد یعنی از یک طرف انگلیس و آمریکا به او فشار می آوردند وطرف دیگر نمایندگان هوادار نهضت ملی ایران به بعد از دو ماه تسلیم شد و روز ۲۸ آذر ۱۳۳۲فرمان مجلس شورا و سنا را صادر کرد و این نقطه پایانی است بر نهضت ملی ایران که برساخته اراده ملی مردم ایران بود.

 اگر شما معتقد هستید که مباحث مربوط به «کودتا علیه مصدق» یک تبلیغات سیاسی است به نظر شما ریشه این مسئله به کجا باز می گردد؟

این پرسش مهمی است که باید پاسخ این را جامعه ما دنبال کند که چرا این حد از فریبکاری و فرافکنی در خلال ۶۰ سال گذشته صورت گرفته تا مصدق را قربانی یک «کودتا» جلوه دهند. در اینجا می توان دو دلیل عمده را در نظر گرفت: نخست اینکه انگلستان نمی خواهد واقعیت های تاریخی آشکار شود و مشخص گردد که براندازی و سقوط نهضت ملی ایران پیامد مداخله این دولت در امور داخلی ایران بوده است. چراکه مداخله خلاف مقررات منشور سازمان ملل متحده و برای دولت هایی که مداخله کنند در امور داخلی کشور ایجاد مسئولیت می کند بنابراین اینها برای پنهان کردن مداخله خودشان جنجال راه انداخته اند که مصدق قربانی یک «کودتای نظامی» شده است که این صدرصد خلاف واقع است. انگیزه دوم این است که می خواهند مداخلات خودشان را همچنان در دوران حاضر یعنی در دوران جمهوری اسلامی تکرار کنند. بنابراین نمی خواهند شگردهای خودشان را آشکار کنند ومن به طور مشخص به چند مورد می توان اشاره کنم که درآن هنگام مصدق قانون انتخابات را اصلاح نکرد همان مجلس نیم بند را منحل کرد متاسفانه هم اکنون هم قانون انتخابات اصلاح نشده است و انتخاباتی که هم اکنون برگزار می شود طبق همان قوانین سال ۱۲۹۰ خورشیدی است در نتیجه رکود سیاسی و تبعات خاص خود را به همراه دارد نکته دیگر اینکه در آن هنگام رادیو به کنترل مصدق در آمد و سیاست های بیگانهاجازه نداند که مردم به واقعیت ها پی ببرند و درواقع مردم از بسیاری واقعیت های اطراف خود بی خبر ماندند و همین مسئله باعث شد برخی ابهامات در فضای تاریخی کشور ما صورت بگیرد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

You cannot copy content of this page