ویژه ها

چیستی فطرت الهی انسان

تعریف فطرت وطبیعت:

« فطرت وطبیعت،هر دو از قوای روحانی انسان اند؛با این تفاوت که فطرت،نحوه هستی روح بلند انسانی است و مرتبه وجودی آن،نسبت به طبیعت بالاتر است،وطبیعت نیروهای تدبیری روح انسان است که عهده دار امور طبیعی بدن مادّی اوست؛نه صرف جرم بدنی وجسم مادّی که پس از مرگ هم نمی ماند…روح انسان می تواند با قدرت گزینشی که خدا به او داده،هریک از فطرت یا طبیعت را در ابعاد مختلف وجود خود(یعنی علم،اراده وعمل)حاکم کند که مسلّماً حاکمیت فطرت،به دلیل همسویی وهمنوایی با روح الهی و ودیعه ملکوتی انسان،شاکله او را الهی می کند وطبیعت،چون با بدن مادّی و عالم خاکی پیوند دارد،در صورت حاکمیت،انسان را منکوس ومعکوس به سمت عالم مادّه وطبیعت سوق می دهد.» ( ۱ )

از آنجا که بحث از فطرت وطبیعت،بحثی طویل است و در یک مقاله کوتاه نمی گنجد،ما در اینمقاله  به مختصر،اکتفا می کنیم.
رابطه فطرت با عقل : عقل نیز از قوای روحانی انسان است.عقل، موجودی برای ادراک کلیات در انسان است.پس علم از حصولی از آنجا نشأت می گیرد.(البته عقل ،وجهه دیگری هم دارد که خواهد آمد.) امّا فطرت،از آن جهت که تعقّل در آن مطرح نیست وتنها وجود الهی انسان و در پی اتصال انسان به غیر این عالم می باشد،بنابراین شائبه ی حضور دارد نه حصول. پس اگر انسان به تکامل و فطرت او به شکوفایی برسد، عقل او نیز رشد میکند، زیرا اخص(قوّه عقل) تابع اعم(روح انسان) است. به بیان منطقی، اگر موجبه کلّیه صادق باشد،موجبه جزئیه نیز صادق است.پس ،اگر فطرت انسان به طور کامل شکوفا شود عقل او وبالتّبع،علم حصولی او رشد می یابد وکمتر،خطا می کند. امیرالمؤمنین علیه السلام درحدیثی میفرمایند:«لایزکوعندالله إلّاعقلٌ عارف ونفسٌ عزوف» ۴ ((جز عقل عارف و نفس منصرف از دنیا در نزد خداوند تزکیه نمی گردد.)) به نظرمیرسد این حدیث با مطلب مزبور،مرتبط باشد. در این حدیث،منظور از عقل عارف ،شخصی است که از شدت بهره گیری از عقل وسیر مسیر بندگی حق تعالی،گویا او خودِ عقل است که معرفت دارد.

پی نوشت

۱. انسان از آغاز تا انجام،جوادی آملی،صص۱۱۷-۱۱۸

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

You cannot copy content of this page