امام خمینی (ره) بعد از کودتای نوژه خطاب به دشمن فرمودند:((این اشخاصی که خیال کردند که یک کودتایی بکنیم و یکچند نفر را بکشیم و یک مثلاً جاهایی را بکوبیم اینها خیال میکنند که یک جاست مرکز، اگر فرض کنیم آن محل، کوبیده بشود همانطور که در کودتاهای دیگر وقتی آن رأس را میکوبیدند دیگر، دیگران کمکار داشتند یا کار نداشتند حالا هم اینطوری است. حالا همه خانهها مرکز است.))
در حکومتی که همه خانهها مرکز است برای نابودی آن چه باید کرد؟ پاسخ واضح است: باید در تمام خانهها نفوذ کرد. در حال حاضر ۱۴۵ شبکهی ماهوارهای فارسیزبان در حال فعالیت هستند و هدف اصلی آنها فلج مغزی کردن نسلهای ماست. انسانها ذهنشان فقط اهمیت دارد. اگر مردم فکرشان آزاد باشد، به آرمانها و آرزوهای خودشان فکر میکنند که این آرمانها با منافع امپریالیسم سازگار نیست. درنتیجه باید ذهن مردم را مشغول کرد. چه چیزی بهتر از مشغول کردن مردم به شهوات؟ سرگرم کردن مردم به شهوات و رایج کردن فرهنگ و سبک زندگیای که اگر مردم با آن فرهنگ زندگی کردند تا آخر دوران اصلی عمرشان اسیر ابتداییترین نیازهایشان باشند. مردمانی که حتی در ابتداییترین نیازهای خود ازجمله نیاز به ازدواج پایدار، نیاز به آرامش روانی، نیاز جنسی و … درماندهاند، آیا دیگر توانایی برداشتن گامهای بلند و رشد و پیشرفت در عرصههای گوناگون در سطح بینالمللی و تبدیلشدن به یک ملت و یک کشور قدرتمند در جهان را خواهند داشت؟ به این میگویند فرهنگ استعماری. از طرفی راهزنان صلاح و فلاح مردم میخواهند کاری کنند که حوصلهی فکر کردن و کار فکری کردن از مردم گرفته شود. متأسفانه در دوران کنونی اکثر ما داریم شفاهی میشویم و کمتر حوصلهی مطالعه کردن و فکر کردن، بهخصوص در نسل جوان دیده میشود.
گذشت آن زمان که استعمار از روشهای نظامی انجام میگرفت. امروز استعمار، شکلهای نو و فرانو پیداکرده است.(۱) مزیت استعمار فرانو این است که مردم نمیفهمند دارند استعمار میشوند؛ بنابراین استعمار فرانو در یک جمله عبارت است از: «فلج مغزی کردن نسلها و رایج کردن فرهنگ استعماری»
– آلوین تافلر: وقت آن رسیده که توپخانهها جای خودشان را به رسانهها بدهند.
– ریچارد نیکسون: باید تجددطلبان را در جهان اسلام پشتیبانی کنیم این هم به سود ماست هم به سود آنها.
– دیوید کیو (مأمور سازمان سیا): مهمترین حرکت در جهت براندازی جمهوری اسلامی تغییر فرهنگ جامعه فعلی ایران است و ما مصمم به آن هستیم.
آیا این برنامهریزی سیاسی در جهت به قول خودشان براندازی جمهوری اسلامی نتیجهی سیاسی هم داد؟ آیا جمهوری اسلامی ساقط شد؟ ولایتفقیه از بین رفت؟ راهپیمایی ۲۲ بهمن کمرنگ شد؟ خیر. هیچ نتیجهی سیاسیای حاصل نشد بلکه نتیجهی فرهنگی داد. زندگی برخی از مردم ما از هم پاشید و دچار دهها مشکل گوناگون و بیدرمان فرهنگی در زندگی خود شدند.
در سال ۱۹۹۳ پنتاگون اولین متن دربارهی جنگ نرم را در قالب کتابی با عنوان «The Battle for Hearts and Minds» منتشر کرد، یعنی نبردی برای تسخیر دلها و ذهنها. تسخیر ذهنها از طریق شک و یقین صورت گرفته و تسخیر دلها از طریق حب و بغض. برای در دست گرفتن اندیشهی انسانها میباید در اعتقاد و اندیشهی آنها تردید ایجاد کرد و نسبت به اندیشهی موردنظر یقین به وجود آورد. همچنین برای به دست آوردن دل مردم میبایست نسبت به علایق آنها بغض و کینه ایجاد کرده و نسبت به مسائل موردنظر محبت و علاقه.
ذهن —–> تسخیر میشود با —–> شک و یقین
دل —–> تسخیر میشود با —–>حب و بغض
نوام چامسکی میگوید کشورهای غربی این هنر را دارند که هر خبری قبل از انتشار و هر فیلمی قبل از پخش را دستکم از ۵ تا ۷ فیلتر میگذرانند. به صورتی که هیچکس این فیلترها را نمیبیند.
گوین دیویس -رئیس سابق BBC- میگوید من به دلیل انحطاط اخلاقی تلویزیون فرزندانم را از دیدن تلویزیون منع کردم.
جلال رفیع در کتاب «در بهشت شداد» میگوید:((بعضی از مردم در کشورهای غربی، حتی تلویزیون در خانهشان ندارند، چراکه معتقدند جز آسیب اجتماعی و خانوادگی و از هم پاشیدن زندگی نتیجهای در برندارد. اینترنت هم ندارند، چراکه پر است از تصاویر مستهجن و مضر و بهجای استفاده از ایمیل همچنان مثل گذشته از نوشتن نامه استفاده میکنند.))
بنابراین مشاهده میشود که تلاش سازمانیافتهی گستردهای باهدف فلج مغزی کردن ملتهای آزاده در حال انجام است.
تلفات جنگ نرم
همانطور که جنگ سخت دارای تلفات است، جنگ نرم نیز چنین است. انسانها در جنگ ۳ دستهاند:
۱) کسانی که با دیدن تجهیزات و امکانات دشمن، سلاح را زمین انداخته و به جبههی دشمن میپیوندند. اینها معتقدند که با این امکانات کم، مگر میتوان جنگید؟ ببینید دشمن چه امکانات وسیعی دارد؟ ما به دشمن میپیوندیم.
۲) کسانی که باوجود تجهیزات کم، اما به دلیل حقانیت، عزتمندانه میایستند و مقاومت میکنند. اینها تا میتوانند خود را تجهیز کرده و سنگر میگیرند.
۳) دستهی سوم کسانی هستند که خود را به نادانی زده و میگویند: جنگ کجا بوده؟ جنگی در کار نیست. شما توهم جنگ دارید! بیتوجه به جنگ، به زندگی خود میپردازند.
چه اتفاقی برای دستهی سوم میافتد؟ درگیر و دار نبرد، زیردست و پا تکهپاره میشوند. اینکه ما خود را به نادانی زده و جنگ را انکار کنیم، بدان معنی نیست که جنگی در کار نیست. انکار ما فقط موجب این میشود که به تجهیز کردن خود اهمیت نداده و سنگر نگیریم. درنتیجه بیشتر خسارتدیده و بیشتر تکهپاره شویم. در جنگ نظامی خسارت دیدن، فیزیکی و جسمانی است؛ اما در جنگ فرهنگی خسارت بهصورت روحی-روانی است. روان مردم و زندگی مردم تکهپاره و متلاشی میشود. خسارات روحی و روانی بهمراتب زیانبارتر از خسارات جسمانی است. خطر مهم دیگر جنگ فرهنگی آن است که در جنگ فرهنگی، انسانهای گروه اول بهمراتب بیشتر دیده میشود تا در جنگ نظامی. در جنگ نظامی کمتر دیدهشده که کسانی به خاطر کم بودن تجهیزات به جبههی دشمن بپیوندند درصورتیکه در جنگ فرهنگی بهوفور این معنا اتفاق میافتد. در جنگ سخت کسی نمیگوید در آن جبهه جنگیدن لذتبخشتر است، پس من به جبههی دشمن میپیوندم. یکی از گرفتاریهای ملت ما در سالیان متمادی مواجههی با بیگانگان و بیگانهپرستان بوده است و امروز به دلیل تمرکز دشمنان ملت بزرگ و تاریخساز ایران بر مبارزهی نرم، این گرفتاری از همیشه بیشتر است و ریشهی بسیاری از مشکلات سیاسی، اقتصادی و بهخصوص فرهنگی امروز ماست.
ملاحظه میشود که دستاوردهای جنگ سخت در مقابل هزینههایی که صرف میشود ناچیز است اما دستاوردهای جنگ نرم بسیار زیاد است. از گروه اول -گروهی که به جبههی دشمن میپیوندند- بهخصوص در راستای دکترین لکهی جوهر میتوان بهترین بهره را برد. برای آشنایی بیشتر با دکترین لکه جوهر، دستمال سفیدی را تصور کنید که در قسمتهای مختلف آن قطرههای جوهر ریخته شود. پس از چند ثانیه این لکههای کوچک پخششده و به سایر قسمتها نفوذ میکنند. ناگهان ملاحظه میشود که کل دستمال سفیدرنگ، جوهری شده و به رنگ جوهر درآمده است. دکترین لکهی جوهر در جنگ نرم به این صورت محقق میشود که افرادی از جامعه که به مسیر فرهنگی دشمن میپیوندند، هرکدام -دانسته یا ندانسته- در اطراف خود اثر گذاشته و اندیشه و سبک زندگی زهرآلود خود را به دیگر افراد جامعه سرایت میدهند و بهمثابه لکهی جوهر، این اندیشه و سبک زندگی زهرآگین و مخرب در جامعه شیوع پیدا میکند.
جنگ جهانی چهارم
اِلیوت کوهِن دو ماه بعد از ۱۱ سپتامبر در روزنامهی والاستریت ژورنال جنگ جهانی چهارم را مطرح میکند. بعد از کوهن، جیمز وولسی( رئیس سابق CIA) در دانشگاه کالیفرنیا مسئلهی جنگ جهانی چهارم را بهطور شفافتر و صریحتر بیان میکند. ۳ موردی که وی تأکید میکند عبارتاند از:
۱) نابودی بیچونوچرای اسلام سیاسی
۲) تغییر صورتبندی حکومتهای دنیای اسلام
۳) تغییر مرزهای کشورهای اسلامی از طریق تجزیه
که این ۳ هدف در راستای تشکیل همان خاورمیانهی(۲) بزرگ قرار دارد.
بعد از مدتی مسئلهی محور شرارت مطرح شد، به این صورت که کشورهایی که سلطهی آمریکا را نمیپذیرند هدف این جنگ هستند.
پینوشت:
۱) استعمار کهن به اشغال نظامی کشورها و غارت منابع (عمدتاً مادی) آن کشور و ملت گفته میشود. استعمار نو بهوسیلهی به قدرت رساندن سیاسیون وابسته و حافظ منافع امپریالیسم انجام میگیرد. استعمار فرانو نیز -که رایجترین شیوهی استعمار در دوران کنونی است و پولهای زیادی در راستای آن خرج میشود- عمدتاً در دو عرصهی جنگ روانی و جنگ فرهنگی صورت میگیرد و هدف آن اتلاف منابع انسانی و محو کردن داشتههای فرهنگی کشورها و ملتهاست. در این زمینه میتوانید کتاب جنگ جهانی چهارم (انتشارات روزنامه اطلاعات) و کتاب کنترل فرهنگ (نوشتهی ادوارد برمن) را مطالعه کنید. بهعنوانمثال ادوارد برمن در کتاب کنترل فرهنگ پیرامون استعمار نو مینویسد: بنیادهای آمریکایی اقدام به تشکیل شبکهای نامرئی با ارتباطات پنهان از روشنفکران غربزده در کشورهای مختلف کردهاند. ارتباط غرب با این روشنفکران بهصورت شبکهای از تماسهای شخصی است که باعث میشود ارتباطات آنها نمودی نداشته باشد. وجود روشنفکران بومی در کشورها سبب میشود آنها بتوانند با روشهای پیچیده بهصورت خزنده و بدون ایجاد حساسیت در مردم اهداف نظام سلطه را محقق کنند.
۲) به تعبیر درستتر: غرب آسیا
نوشته آقای محمد بحرینی
منبع : پایگاه استراتژیست های جوان