ویژه ها
تقلید یا عقل گرایی؟ چه تناسبی میان این دو یافت می شود؟

تقلید یا عقل گرایی؟ چه تناسبی میان این دو یافت می شود؟

چه معنا دارد تقلید کنیم؟ مگر تقلید کار میمون نیست؟ مگر خدا به ما عقل نداده تا خودمان بیندیشیم؟ چرا باید کاری کنم که عقل من آن را نمی فهمد؟

این پرسش هایی است که امروزه با آن ها مواجه هستیم . برخی از دوستان نمی خواهند شخصی به عنوان مرجع تقلید در زندگی آنان وجود داشته باشد . زیرا گاه می بینند باید تحت نوعی اجبار قرار بگیرند که هیچ دلیلی را بر آن نمی بینند. آیا می توان بدون مرجع تقلید زندگی کرد؟ ما برای پاسخ به این دسته سؤالات باید جایگاه فقه را در زندگی خود ترسیم کنیم تا بتوانیم نسبت فقها و مراجع تقلید را نیز با خود دریابیم.

فقه، دانشی است مشتمل بر آگاهی از نظریات اسلام درباره رفتارهای انسان. در حقیقت فقه برای انسان تعیین و تکلیف می نماید. اما این تکلیف گذاری بر افراد بی اساس هم نیست. زیرا پایه احکام فقه اولاً قرآن و روایات است و ثانیاً بر اساس یک تفکر فلسفی می باشد.

این تفکر فلسفی و کاملاً عقلی عبارت است از این که ما انسان ها نیازمند هستیم. یعنی چون در به وجود آمدن و آفرینش نیازمند به یک آفریننده داشتیم ( حال می خواهیم آن را هرچه بپنداریم) بنابر این از خودمان استقلال نداریم . نه آن که محبوریم  بلکه در ذات خود محتاج دیگری هستیم. به عبارت دیگر ، افراد بشر همه محتاج یک خالق معبود می باشند که آنان را آفریده و مالک حقیقی آنان می باشد. این مالکیت ذاتی خداوند نسبت به انسان ها موحب آن شده است تا آن ها در تحت مالکیت خداوند قرار گیرد . از همین جاست که گفته می شود انسان تکویناً مختار و تشریعاً  محبور است.  یعنی خداوند انسان را مخیّر آفریده است تا خود مسیر خدا را انتخاب کند یا خیر. اما باید از حکم خداوند اطاعت کند و در غیر این صورت مورد عتاب او قرار خواهد گرفت. این نوعی تناقض نیست. بلکه زشتی و خوبی اعمال ذاتی است و اگر خداوند انسان را عذاب می کند در حقیقت آنات را با این عذاب پاک می کند . این عذاب ناشی از رحمت خدا است که می خواهد این قبح ذاتی اعمال را از وجود بشر پاک کند تا او را در مسیر کمال بکشاند . ملاک معرفی کردن کمال به عنوان ذات خداوند هم ریشه در کمال او دارد  که هیچ کس برتر از اونیست … زیرا خداوند آفریننده ماست و اگر نقصی در او بود نمی توانست مبدأ کمال باشد

ذات نایافته از هستی بخش                                               کی تواند که شود هستی بخش

بنابر این ما عقلاً خداوند را فاقد نقص می دانیم که بنابر این خود او مسیر حرکت ما به سمت کمال می باشد که خود خداوند این مسیر را هموار ساخته و با احکام فقه این راه را آسان. احکامی که ناظر به  حسن و قبح های ذاتی اعمال ماست

نکته دیگر آن که اگر میان فقها اختلاف نظر وجود دارد همانند اختلاف نظری است که دیگر  دانشمندان باهم دارند. دریافت احکام دین بسیار دشوار است . گاهی می شود که برخی آیات و روایات به چند وجه قابل برداشت است و فقیه باید بر اساس مبانی فقهی خود آن را بررسی نماید تا از تفسیر به رأی نیز احتراز جوید و بتواند حکم را از منبع صحیح خود انتخاب نماید.

مسئله دیگر نفهمیدن عقل است . باید گفت که عقل تنها مسائل کلی را می فهمد و این خاصیت آن است که فلاسفه نیز به آن اذعان دارند. پس نباید انتظار داشت تمام مسائل احکام دین را بتوان با عقل سنجید. علاوه برآن که خاصیت تعبد به حکم خدا که موجب کمال انسان است همین اطاعت بی چون و چرا از اوست

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

You cannot copy content of this page